>> صفحه اصلی
         >> درباره روسانا
         >> اخبار
         >> مقالات
         >> تماس با ما
         >> نمایشگاهها









 
جستجو در سایت
فرهنگ روسیه

فرهنگ روسیه و کاراکترهای فردی و اجتماعی مردمان روس

روسیه پدیده ایست مرموز در  

  قلب یک حقیقت نا مفهوم

             (وینستون چرچیل)

  در باب فرهنگ روسـیه تا کنون مقالات و کتب زیادی تألیف گردیده است که هر کدام به نوع خود جالب و  بیانگـر دیدگاه عمـیق نویسـندگان آن پیرامون مردم روسیه می باشـد. بسیاری از محققـین داخـلی روسـیه کوشیده اند که کشور خود را از لحـاظ فرهـنگی- اجتـماعی در زمـره ی کشـورهای اروپایی قرار دهـند و این در حالی است که بسیاری دیگر اعم از محققین روس و غیر روس، عمیقاً معـتقدند که این کشور فرسـنگ ها از اروپا فاصله داشـته و دارنده ی یک فرهنگ تمام عیار آسـیایی می باشـد. دسـته ی سـومی هم وجود دارد که یک فرهنگ آسیایی- اروپایی را به آن نسبت می دهند.

  اما اینکه در حقیقت کدام یک از سه دسته فوق الذکر به واقعیت نزدیکتر اسـت ، مسـئله ایـست که تنها آن هم تا حدودی می تواند بر کسـانی روشـن باشد که سالـیان متـمادی در بطـن جامعه روس زندگی کـرده و از نزدیک تمامی نقاط ضعف و قوت جامعه روس را با نگاهی کاوشـگر و کنجـکاو رصـد نموده و لمـس کرده اند. چارلز بولن سفیر آمریکا در روسیه در دهه ی 50 پیرامون شناخت روسیه ، مطلبی بیان نموده که نمایانگر بینش عمیق او به این کشور می باشد . او می گوید :

« در دو مورد به راحتی می توانیم بفهمیم که با یک دروغگو سر و کار داریم »

  • وقتی کسی بگوید که تا صبح بطور مستمر الکل خوردم ولی مست نشدم .
  • وقتی کسی ادعا کند که روسها را شناخته است.

 

    به هر حال  هم زیستی مستمر با روسها و در درون جامعۀ روس  تا حدودی روشـن می سازد که روسها نه اروپایی هستند ، نه آسیایی و نه حتی اروپایی- آسـیایی ، چـرا که با هـر یک از موارد سـه گانه مذکور ،اگر نگوییم تماماً بیگانه اند ، حداقل می توان گفت منطبق نیز نیستند.

 درارتباط با بحث حاضر ،کنستانتین کوساچف می گوید:

  « اگر وقـتی که در آسـیا هسـتی، خود را یک اروپایی حس می کنـی و وقـتی در اروپا هسـتی خود را آسیایی ، در آن صورت من تردید ندارم که تو یک روس هستی»

 و این خود به تنـهایی شاهـدیـست بر این ادعـا که روسـها نه اروپـایی هســتند و نه آسـیایی و دلیل شمردن روسیه بعنوان یک کشور اروپایی ، علاوه بر قرار داشتن پایتخت این کشور در قارۀ اروپا ، بیشتر به این دلیل است که دولت روسیه در حرکتهای پرشی غیر موازی با مردم و فرهنگ خود ، همواره سعی کرده است که در یک فضای رقابتی غیر منطقی، کشور مذکور را یک کشور اروپایی بنمایاند .  

آلکساندر پوشکین  در این راستا می گوید :

« دولت، تنها شخص اروپایی در روسیه می باشد.»

  تاریخ پر فراز و نشیب روسیه ، چندگانگی فرهنگی این کشور را به روشنی توجیه می نماید.

  برای روشنتر شدن موضوع ، شاید بهتر باشـد که تاریخ روسـیه را تا قبل از اسـتقرار نـظام کمونیـستی به 2 بخش پیش از پطر و پس از پطر تقسیم نمود. درسـت است که از لحـاظ اسـتقرار نوع نظام حـکومتی ، پطر کبیر تافته ی جدا بافته ای نبود و چیز جدیدی در راستای استبداد زدایی و عدالت محوری برای مردمان رنج دیده و زحمتکش روس به ارمغان نیاورد ، ولی عـشق عمیق پطر به فرهنگ اروپایی و عطش سیراب نشـدنی او به تجـدد خواهی و صـنعتی کردن کـشور در راستای سـاختار صنـعتی اروپایی ، او را از اسـلاف خود متـمایز ساخت و علی رغم اختلاف سلیـقه ای که پـیرامون اعـطای این لقـب در قـلب جامـعه وقت وجود داشـت به هر حال به حق یا به ناحق این لقـب را برای او به ارمغان آورد و واژه کبـیر رادر کنـار نام او تثـبیت نـمود. تا قبل از پطر روس ها شناخت چندانی از اروپا نداشتند و تمایل چنـدانی هم به اروپایی بودن و اروپایی شدن از خود بروز نمی دادند. هر چند که میل اروپایی شدن در  دربار رومـانوفـهـا، از زمان تزار آلکـسی در مقیاس کوچک آغاز شده بود و مهندسینی نیز از اروپا به روسیه دعوت شده بودند و الگوی لباس اروپـایی تا حـدودی در بین طبـقه اشـراف باب شـده بود. اما از زمـان پطر به بـعد، به واسـطه میل بیـمارگـونۀ این تـزار مقـتدر و پر کار به  تجدد، تب اروپایی، اگر  نگوئیم سراسر روسیه ، حداقل شهرهای بزرگ این کشور را فراگرفت به گونه ای که روزنه ی کوچـکی را که تزار آلکسی قبلاً به اروپا باز کرده بود، از زمان پطر به بعد تـبدیل به پنـجره ای بزرگ و این بار در شهر سن پطرز بورگ، گردیـد. پنجره ای که قبـل از استقرار جنبش کارگری لینن همچنان گشوده بود.

 پطر کبیر روزگاری گفته بود:

  « من از همیـن حالا احسـاس می کنـم که روسـها در آینـده و شـاید در همیـن عصـر حاضـر با موفقیت و پشتکاری پر شکوه در دنـیای علـم و فنـاوری ، حتی روشـن فکـرترین ملل جـهان را به خجالت وادارند»

   به هر حال علی رغم تلاش بی وقفـه تزار بزرگ و جانـشینان او، آیا روسـها اروپایی شـدند؟ آیا روس ها در کنار جذب صنعت و تکنولوژی اروپایی، فرهنگ اروپایی را نیز پذیرفتند؟

پاسخ این سوال مبرهن است. روسیۀ بعد از پطر ، تا آنجـا که غـرب به او اجازه داد صنـعت اروپا را گرفـته و بعضاً بارورتر نیزساخت اما هیچگاه نتوانست جـاذب تمام عـیار فرهنـگ غرب گردد.

عدم جذب فرهنگ غرب، نه  به آن سبب بود که روسها نسبت به بقای فرهنگ خود تعصب داشته باشند بلکه غربی نشدن روسها در عدم توانایی در بروز هنجارهای رفتـاری مطابق با رفتار و شأن غربیان خلاصه می گردید.

  تأثــیر پـذیری از فرهنـگ غـرب، تنها در بعضـی از آداب و رفتـار ظاهــری مثـل لبـاس پوشــیدن ، غـذا خوردن، رقصیدن و غیـره و آن هم فقـط در بیـن اقشـار مرفه جامـعه و نیز تقـلید تـمام عـیار در برخـی از شـاخه های هنری و ورزشی خلاصه گردید و حتی موسیقی پر جاذبه غرب نیز نتوانسـت قلب و روح روسها را تسخیر نمـاید و جانـشین موسیـقی کلاسیک روس گردد. به عنوان مـثال گـمان نمی کـنم که در دنـیا هیـچ چیز بتواند نزد روسها با چاستوشکیکه یک نوع موسیقی فراگیر توأم با طنز و سرور است، برابری کند.     

پنـداری ، خداوند روزی که روسـها را آفـريد به آنـها گفـت که شـما را روس آفریـدم و شـما محکومـید تا دنیـا دنیاسـت روس باقی بمانید.

  از مجموع گفته های بالا می توان چنین استـنباط نمود که فرهـنگ روس، فرهنـگی منـحصر به فرد بوده و روسها با هیچ یک از اقوام و ملل دیگر قابل قیاس نمی باشند.

در این راستا، با نگاهی به تاریخ روابط روسیه با کشورهای دیگر می توان بخوبی دریافت که در میان کشورهای دارندۀ روابط سیاسی – اقتصادی با روسیه، آن دسته از کشورهایی که از شناخت بیشتری نسبت به روسیه برخوردار  بوده اند، نسبت به کشورهای دیگر، در پروسه های سیاسی – اقتصادی نه تنها متضرر نگردیده اند، بلکه بهرۀ کافی نیز جسته اند .

لذا در میان مخاطبین، آن دسته از عزیزانی که به نحوی از انحاء و یا به شکلی از اشکال در ایجاد روابط اقتصادی، سیاسی، صنعتی، و علمی کشور با روسیه تأثیرگذار می باشند، مخاطبین اصلی این مقاله تلقی می گردند .

بطورکلی، کسـانی که مطالـعه و بررسـی پیـرامـون فرهـنگ روسـیه و مـرام مـردم ایـن کـشور را مـورد نیـاز خویـش حس می کنند، به سه دسته زیر تقسیم می شوند:

1.گروه اول کسانی که در بطن دولت، مشغول انجام وظـیفه می باشند و شناخت پیرامون روسیه هم راستا با وظیـفه و پسـت دولتی، از الـزامات کاری  ایـشان تلقـی می گردد که در این مـیان می توان به کارکـنان و کارمـندان سفارتخانه ایران در روسیه و نیز ارگانهای زیر مجموعۀ آن اشاره کرد.

2.گروه دوم که معمولاً در رده های سنـی جوان قرار دارند، کسـانی هستند که قصـد عزیمـت به روسـیه به جهت ادامه تحصیل در دانشگاهها و انستیتوهای علمی این کشور را دارند.

3. و بالاخره دسـته ی سوم، یعنی تمـامی کـسانی که به شـکلی قصد تعامـلات بازرگـانی،  صنعتی و اقتـصادی با این کشـور را داشـته و قصد عزیمت به روسیه، به منـظور ایجاد روابط  اقتـصادی، جذب تکنولوژی های صنعتی، خرید تجهیزات و ماشین آلات و مواد خام و غیره ...را در هر 2 بخش خصوصی و دولتی در دستور کار خود دارند .

تجربه نشان داده است که اکثر قریب به اتفاق پروژه های ناکـام و ناموفق با روسها، اعم از سیاسی – اقتصادی و صنعتی، در بسیـاری از موارد نشـأت گرفـته و منـتج از ضعـف آگاهـی کامـل پیـرامون چگـونگی رفــتار و گفتار با طرفهای روس بوده است .

  در طـول دو قـرن گذشـته مخصـوصاً در دوران قجـرهـا، در مناسـبات بـین دو کـشور ایران و روسـیه، به استثنای یکی دو مورد، ایران همواره قافیه را در مقـابل روسـها باخـته و تـن به قـراردادهـایی داده اسـت که تنـها تأمین کنندۀ منافع تمام عیار طرف روس بوده است.

  درست است که وضـعیت سیاسی جهـان و معـادلـات سیاسی بیـن قدرتـهای جهـانی و شـرایط نابسـامـان اقتصادی داخلی در تنظیم و امضای قراردادهایی چون گلسـتان، ترکمنـچای، آخـال و غیره نقـش به سزایی داشتـه اسـت، ولـی عـدم شـناخت صحـیح روسـها و نـاآگـاهی از مناسبات این کـشور با دول دیـگر همـواره نقـش پررنگـتری را در عدم موفقیت کشورمان ایفا نموده است.

  • جمعیت روسیه

 در یک نگاه کلی روسها مردمی مهربان، مهمان نواز و دارای عقاید مذهبی عمیق می باشند. جمعیت روسیه نسبت به اراضی وسیعی که در اختیار دارد چشمگیر نیست. در کل جـهان حدوداً 150 میلـیون روس وجود دارد که حدوداً 80% این تعداد در کـشور روسیه و مابقـی در کـشورهای دیگر بخصـوص در جـمهوری هـای شوروی سابق زندگی می کنند. دین رسمی روسـیه مذهب ارتودکـس و زبان رسـمی این کشـور زبان روسی است که یکی از سخت ترین و در عین حال غنی ترین السنۀ جهان محسوب می گردد .

 

 

  • جایگاه مذهب در روسیه

  همانگونه که در بالا اشاره شد اکثر قریب به اتفاق روسها، مسـیحی ارتـودکـس می باشند. از لحاظ دینداری و اعتقادات مذهبی، شاید به جرأت بتوان گفت: که روسها در دنیـای مسـیحیت، متعـصب تریـن و اصول گراترین مردمان دنیا می باشند .

 معنی لغوی ارتودوکس، سنـت می باشـد و عمده ترین تفاوت این مذهب با مذهب کاتولیک در

 این اسـت که ارتودوکـسها، مرجعـیت و معـصومیـت پاپ را بر نمی تابـند. همانـگونه که از نام

این مذهب پیداست، اتودوکسـها پیرو سنت عیسـوی می باشندو انجیل را یگانه مدرک معتبر در مسائل دینی می دانند و از بدعتهای دینی شدیداً گریزانند.

  وحشت روسـها از بدعـت دیـنی تا بـدان حد اسـت که وقـتی «نیکون» اسـقف اعـظم روسـیه در قـرن 17 میلادی ، یک سـری تغیـیرات در سـاختـار قوانـین مذهـب ارتـودکـس اعـمال نمـود، بسـیاری از دهـاقـین روسـیه به همراه خانواده های خود سر به جنگلها نهاده و وقتـی که مامـورین کلیـسا برای بازگـردانـدن آنـها از جنـگل به ایشان مراجعه می کردند، دهاقین متعصب، خود و خانواده را درون کلبه های چوبی در قلب جنگل حبس کـرده و در ورودی و پنـجره ها را از داخل مسـدود می نمـودنـد و متعاقـباً کلبـه را به آتـش کشــیده و به همـراه همسران و کودکان خود، درون آتـش ، با فریادهای جانـخراش می سوختـند تا بدیـن طـریق خود را از گنـاه ناشـی از بدعت دینی که حاصل نو آوریهای اسقف نیکون بود، منزه ساخته باشند.

  پس از مرگ نیکلای دوم و استـقرار نظام لنیـنـیسم در روسـیه، اقتـدار کلـیسا رو به افـول نهـاد و بعـدها، استالین که مذهب را افیون ملتها می دانست، کلیساهای بسیاری را نابود ساخت. دشـمنی استالیـن با مذهب به قدری بود که در نزد بسیاری از ملل دیگر، واژه کمونیسم با واژه کفـر و الحـاد متـرادف گردید و حال آنکه (کمونیسم) در لغت به معنای نظام اشتراکی و مـردم گرایی می باشد و از لحاظ لغوی هـیچ ارتبـاطی با کفـر و الحـاد ندارد.

  علی ای حال، 70 سال نظام کمونیستی، نه تنها مذهب را در بین روسـها ریشه کن نسـاخت، بلکه بسیاری از روسها را در میل به مذهب و کلیسا حریص تر نیز نمود، به گونه ای که بلافاصله پس از سقوط نظام کمونیسم ، کلیساهای متعددی، همچون قارچهای پس از باران در گوشه و اکناف این کشور پهناور سر بر افراشتند. اسقف اعظـم جایگاه والـا و مـردمـی خود را بدست آورد، تعمـید کودکان در کلیـسا بار دیـگر باب شـد و کشیشان، راهبه ها و خدام کلـیسا، در نزد حکومتگران، اهمـیت و احتـرام از دست رفته را باز یافتـند و یک رابطـه منطقی و متعادل، بدور از تعصبات کورکورانه مذهبی، بین نظام حکومتی، مردم و کلیسا برقرار گردید.  

درسـت اسـت که در جامعۀ امـروزی روسـیه، تعصـبات دینی نسبت به قرون گذشته به مراتـب کمرنگـتر گردیده، ولی کلیسا به عنوان مکانی مقدس، کما فی السابق جایگاه خود را در میان مردم حفظ نموده است.

  یکی از ویژگـیهای مـردم روسـیه، عدم تعـارض و عـداوت با ادیان دیگـر است. مذهب مقـدس اسـلام که دومـین مذهب روسیـه پس از مسیـحیت محسوب می گـردد با سـرعت شگفـت انگـیزی، در بطـن جامـعه روس رو به گسترش است و بسـیاری از جامـعه شـناسـان روس و غیـر روس معتـقدنـد که اگر اسـلام سـیر صـعودی گسـترش خـود را به همـین نـحو امـروزی حفظ کند بر مسیحیت پیشی خواهد گرفت و روزی فـرا خواهـد رسیـد که تعداد مسـلمین که در حـال حاضـر حدوداً 20 میلـیون نفر می باشند، بر تعداد مسیحـیان فزونی گرفـته و تبـدیل به مذهب رسمی این کشـور گردد، ضـمن اینکه اکثـریت قریـب به اتفـاق روسـها، به هـیچ وجـه بـه این رشـد فزاینـده، حساسیت نشـان نـداده و در کمـال صلح و آرامـش با مسلمین دوسـتی می کنند.

 حتی جـنگ با جمـهوری چچـن نـیز، علی رغم اینـکه چچنها چـندین بار در قلـب مسـکو مرتکـب اعمـال واکنشی  گردیده و تعدادی از مردم عادی را در امـاکن عمومی از قبیـل ایسـتگاههـای مـترو، ساخـتمانهای

 مسکونی و غیره مجروح و بعضاً مقتول ساختند، نتوانـست مردم این کشـور را به اسـلام بدبین سـازد. روسها بخوبی در می یابند که این حوادث، نشأت گرفته از معادلات سیاسی است و ربطی به دین مقـدس و مردمی اسلام ندارد.

بیشتر روسها، اعتقاد دارند که شروع جنگ با جمهوری چچن، یکی از اشتباهات بزرگ رئیس جمهور وقـت

 « یلتـسین »بـود و ایـن حـق مـسلـم آنهاسـت کـه زمـام امـور خویـش را بدست گیـرند و یلتسـین به جای زورگویی و برافروختن آتش جنگ می بایست طی یک انتخابات مردمی، نظر اکثریت جامعه چچن را مبنی بر جدایی و یا عدم جدایی از روسیه، جویا می شد و به نتایج انتخابات احترام گذارده و نظر مردم آن دیار را بر می تابید. ولی در عین حال، اعمال جنگی با غیر نظامیان و شهروندان بی گناه را نیز محکوم می کنند. بدیهی است که صحت انتساب حوادث تروریـستی به چچنها می تواند مورد تردید باشد و ما چون از مقوله ی سیاست بدوریم، از قضاوت در این امر امتناع نموده و داوری پیرامون درسـتی و یا نادرسـتی اخبار مربوط به حوادث مذکور را به دولتمردان و سیاستمداران ذیصلاح  می سپاریم.      

  • رهاورد های علمی – صنعتی جنگ جهانی دوم

  در جریان جنگ جهانی دوم، علی رغـم ضربه های مهلکی که از طرف نیروهای فاشیسم بر پیکر این کشور وارد آمد و منجر به تحمل خسارات سنگین جانی و مالی فراوان گردید، روسها توانستند به تمامی ضعف های علـمی – صنـعتی خود پی برده و پس از جنـگ تحـت حکـومت مسـتبدانه و مقتـدرانۀ  اسـتالین  و  جانشینان او، بر آنها فایق آیند. پیروزی در جنگ که با دادن 20 میلیون کشته و تعداد بیشماری معلـول و مجـروح بدست آمـده بود، سـبب گردیـد که همانـگـونه که روزولت پیش بینی کرده بود روسیه به یک قدرت مطلق جهانی بدل گردد. روس ها پس از پیروزی

و دست یافتن بر بخش وسیعی از اروپا ، بسیاری از  تکنولوژیهای پیشرفته و ناتمام اروپا را با رندی از آن خود ساخته و با کوششی شگرف به تکمیل آنها پرداختند . فناوری های هسته ای، مخابراتی ،صنعتی، عمرانی و غیره همه و همه پروژه هایی  بودند که قبل از شکست نازی ها، در آلمان هیتلری جریان داشتند و دانشمندان آلمانی و نیز دیگـر دانشـمندان اروپایی که به اجـبار از کشورهای مغلوبه به آلمان منتقل گردیده بودند، با جدیت و موفقیت روی آنها کار می کردند ولی پس از اتمام جنگ ، تمامی این پروژه ها و نیز دانشمندان مرتبط، تحت تازیانه استالینی به روسیه انتـقال یافتـند تا بـدین طریق، حاصـل زحمـات چنـدین سـاله ی خود را در کـارنامه ی روسها ثـبت نمایند .

 از سـوی دیگر ، اگر زمانی استبداد هیتلری شـروع پـروژه های علمی – صنعتی را در آلمـان رقـم زده بـود، اکنون استـبداد استـالینی پایان آنها را در مسـکو  طلـب می کرد. در زمان جـنگ ، استـالین برای سربازهای روس یک راه بیشتر نگذارده بود و آن هم پیشـروی به سمـت جلو بود و کـسانی که به هر دلیل عقب نشینی می کـردند توســط نیـرو هـای خودی به رگبـار بسـته می شـدند. حال که ایـن زمـام دار مـستـبد از زورگویی خود در طول جنگ نتیجه گرفته  بود، چرا آن را پـس از جـنگ در دنیـای علم و صـنعت و فنـاوری به کار نگیرد .

  به عنوان مثال در رابطه با استبداد استالینی و ساخـت متـروی شکوهـمند مسـکو، روسـها روایت می کنند

که وقتی مهندسین طراح نقـشه ی متـرو ، طرح خود را به استالین ارائه نمـودند، شدیداً مـورد بی مهـری او

قرار گرفتند . تعداد ایستگاههای زیاد مترو سبب گردیده بود تا نقشـه ی متـروی شهر، بسـیار درهم و شلوغ جـلوه کند . می گویـند استالین پس از مشـاهده نقـشه به  مهـندس مربوطـه 24 ساعـت فرصـت داد تا

نقشه را به بهترین وجهی اصـلاح نماید . مهنـدس بیـچاره پس از مـراجعه تا نیـمه های شـب روی نقشه ای که روی میز آشـپزخانه پهـن کرده بود کار می کـرد ولـی فکرش به جایـی راه نمی بـرد و به منـظور اینـکه خواب بر او غلـبه ننماید، برای خود یک فنجان قهوه درست کرد و غـرق در افـکار بی پایان، مشـغول نوشیـدن قهـوه خود شـد و پس از اتـمام قهوه، فنـجان خالی را طبق عادت همیـشگی روی میز گذاشت غافل از آنکه نقشه مترو روی مـیز قرار دارد. وقتی به خود آمـد ناگـهان متوجه شد که جای فنـجان قـهوه به صـورت یک دایره ی قهـوه ای درست در وسط نقشه باقی مانده است .طراح بخـت برگـشته با خود  اندیشــید که اکنـون جواب استالین را چه بدهد چرا که برای تهیه ی نقشـه ای جـدید، هفتـه ها وقـت لـازم بود و او فقـط چنـد ساعت وقت داشت که ناگهان دریافت بهترین تغیـیر برای نقشه این است که تمامی خطـوط مترو توسط یک دایره بزرگ در مرکز، به یکدیگر متصل گردند. کسـانی که نقـشه ی متـروی مسـکو را دیـده اند، می دانـند که اگر چنـین دایره ای  که در فرهـنگ متـروی روسیه به (حلقه) معروف است، نمی بود، چقدر اسـتفاده از مـترو وقت گـیر و مشکل می شد. اتفاقاً رنگ حلقه ی مذکـور روی نقشه های متـرو به رنگ قهوه ای است. به هـر حـال ایـن اتـفاق سـبب شـد که مهـندس داسـتان ما مورد تشویق استـالین قرار گیـرد و طـرح او به اجرا در آید.

 روایات از این گونه بسیارند که بعضاً صحت آنها مورد تردید می باشد ولی همگی در یک نقطه اشتراک دارند و آن استبداد رای استالینی است .

 موارد فـوق را از آن جهـت ذکر کردم که خوانـندگان بدانـند : روسـها فقط در صـورتی پر کار و مستعدند که قوه قهریه بر ایـشان حاکم باشد، و اگر اقتدار و استبداد استالین و دستگاه حاکـمۀ

او نمی بود ، شاید روسـها حتی جنگ را به نازی ها واگـذار کرده بودند و احتـمالاً در دنیای علم و فناوری نیز به چنین دستاوردهایی راه نمی یافـتند. سـووروف، سـردار بزرگ روس در قـرن 18

می گوید :

« ما روس هستیم و به همین دلیل نیز پیروزیم .»

ولی به گـمان من بهـتر بود که گفته شـود:

« ما روس هستیم و تحت اهرم فشار، می توانیم پیروز شویم»

 پـس در پاسـخ به این سـوال که آیا روسـها پرکـارند یا نه می تـوان گفـت، آری پرکـارند مـشروط بر اینـکه الزاماً اهرمی وجود داشته باشد که آنها را به کار وا دارد .

 

 

  • ماکسیمالیسم یا زیاده خواهی روسها :

 از دیگر شاخـصه های روسـها، به گفته خودشـان  خصـلت ماکسـیمالیسـتی ایشان می باشد. ماکسیمالیست در لغت به شخصی اطلاق می گردد که همواره بیشترین ها را برای خود می خواهد.

 نیکلای بردیایف ، فیلـسوف مذهـبی قرن 19 روسـیه در این باب می گوید :

« روسها همواره پیرو اصلی بوده اند که می گوید (یا همه چیز یا هیچ چیز) و به خاطر همیـن اصل است که اغلب «هیچ چیز» را بدست می آورند.»  قبل از اینکه بیشتر به این موضوع بپردازم  باید متذکر شوم که برشماری و آنالیز خصایل یک ملت، به هیچ وجه نمی بایــست بدگـویی از آن ملت تلقی گردد

چرا که شاکـله فرهنگی- قومی هر ملـتی، ترکیبی از تمامی ضـعفها و قوتهـاست. تاریخ که آئیـنه تمام قد گذشتۀ ملتهاست، به خوبی نشان می دهد که اقوام پـیروز و فاتـح، همـیشه اقوامـی بوده اند که برضعفهای خود آگاهی داشـته و بر نقاط مثـبت خویـش مغرور نگـردیده اند. مردمی که تحـمل شنیدن نقاط ضعـف خود را ندارند، در دراز مدت محکوم به اضمحلالند و در کوتاه مدت، خواسته یا نا خواسته ناچارند سیادت اقوام دیگر را پذیرا باشند.

 زیاده خواهی روسها حقیقتی است که کتمان آن تقریباً غیر ممـکن است چرا که این خصلت نسـبت به دیگر خصایل روسها همیـشه یک سر و گردن بالاتر بوده است.

 این خاصـیت روسهاسـت که در تعـامـلات سیـاسی و یا اقتـصادی، تمـامی صـددرصـد منـافـع را برای خود بخواهند و تا این درجه تحرص و آزمندی را حق مـسلم خود بدانند و اگر احیـاناً طرف معامـله، مثل خود آنها رفتار کند، نه تنها از او نمی رنجند، بلکه در باطن، وی را مورد تحسـین نیز قـرار می دهـند، کما اینـکه قـوام الـسلطنه در زمان خود مورد تحسین روسها قرار گرفت.

  • پیروزی قوام در تعامل با روسیه

قبل از اینکه سخن از قوام به میان آید، باید متذکر شوم که هدف از این نوشته، به هیچ وجه تأیید و یا تکذیب شخصیت قوام نیست و ذکر پیروزی سیاسی او در تعامل با روسیه نمی بایست تأیید صحت تمامی اعمال این سیاستمدار تلقی گردد .

  شاید قـوام از معـدود کـسانی بـود که به دلیـل شـناخت عمیـق نسبـت به روسـها توانـست آذربایـجان ایـران را از روسـها پـس بگـیرد و هیچ امتیاز خاصی هم ندهد.و این در زمانی بود که روسها تا قزوین پیش روی کرده و علی رغم تعهدات بین المـللی خود پس از جنگ جهانی، مبنی بر خروج به موقع از ایران، نه تنها نیروهای خود را از ایران خـارج نمی کردند بلکه بســوی قلـب ایران نیز پیـشروی میکردند.

 آذربایجان به طور کامل، عملا ًدر دسـت روسها بود، جعفر پیـشه وری را رئـیس جمـهور موقت کـرده بودند و نیروهای نظامی آذری تحـت عنوان فدائیان آذربایجان به همراه سربازان روس کنترل کل استان را در دست

 داشـتند، در واقـع آنان آذربایـجان را به یک کشور مسـتقل تبدیل کــرده، مجـلس و انتـخابات برپا نـموده و خلاصه، آذربایجان را تا حلقوم فرو برده بودند. حکومت مـرکزی وقت، از اعـزام نیـرو به منـطقه عاجـز بود چرا که روسها قزوین را مرز قرار داده و از اعزام نیروهای دولتی به آذربایجان شـدیداً جلوگیری می کردند. حکومـت وقت، قوام، این سیاستمدار ورزیده  و کهنه کار را برای مذاکرات به روسیه اعزام نمود.

 قوام با تردستی کامل روسها را فریفت به آنها بطور زبانی قول نفت شمال را داد ولی تصویب نهایی آن را منوط به رأی مجلس ایران در آینده نمود. استالین و سفیر اعزامی او، ساد چیکوف، خوشحال و راضی به نظر می رسیدند و از شادی در پوست خود نمی گنجیدند.

 بعدها استالین با ناراحتی در پاسخ به اینکه تصمیمات دولت ایران منوط به رأی مجلس است گفته بود : اگر این چنین است قانونتان به درد نمی خورد، بهتر است آن را عوض کنید .

 روسها  در غالب پروژه نفت شمال، خوابهای زیادی برای ایران دیـده بودند.قوام در برابر اعطای نفت شمال که هیچ وقت به دسـت روسها نرسید، از ایشـان خواست تا جداً نسـبت به خروج نیـروهای خود از ایران اقدام نمایند. از سوی دیگر به پیـشه وری امید داد که با خود مختاری او موافق است به شـرطی که نیروهای امنـیتی برای حفاظـت از صـندوقهای رأی گـیری در آذربایـجان از طرف حکومت مرکزی باشد. خلاصه روسها را از آنسو بیرون راند و پیشه وری را از این سـو فریفت و به بهانه حفاظت از صندوقها، نیروهای بیشماری را شبانه به منطقه گسـیل داشت . پیـشه وری و هم دسـتانش را تارومـار ساخت و بدین ترتیـب آذربایـجان که می رفت از پیکرۀ وطـنمان جدا شده و به سرنوشت آذربایجان شوروی دچار آید، توسط قوام از حلقوم روسها بیرون کشیده شد.

روسها که در عالم سیاسـت هیـچگاه برای متـحدین خود دوسـت وفاداری نبوده اند، پس از پیـروزی قوام، طی یک تصادف ساخـتگی در اطـراف باکـو، پیـشه وری را مقتـول ساختـند.

در جریان مذاکرات مربوط به مسئله آذربایجان، قوام در جلسـه ای با حضـور تعدادی از سیاسـتمداران و دولتمردان روس ، جمله ای گفت که تشویق روسها را بر انگیـخت، در آن جلسه روسها از جای خود برخاستند و برای قوام کف زدند. جمله ی قوام این بود:

 « شما روسها مردمانی هسـتید که باید از شـما همه چیز خواسـت ولی به شما هـیچ چیز نداد » و ادای این عبارت توسط مرد سیاست ایران نمایانگر شناخت عمیق و شگرف او از روسها بود و همین شناخت در معـادلات وقت ایران و روس او را فاتـح مقـتدر این میدان سـاخت، به گونه ای که مطـبوعات خود روسـیه، او را بزرگترین سیاستمدار شرق معرفی کردند. ولی بعدها که به فریب او پی بردند با او به دشمنی برخاستند عدواتی که در نهایت هیچ فایده ای برای آنها به ارمغان نیاورد. روسها بازی را باخته بودند و این باختی بود که بر آنها بسیار سنگین می آمد، چرا که در تعاملات خود با ایران به باختن عادت نکرده بودند .

بی هیچ شبـهه ای اگر شخص دیگری غیر از قوام مأمور انجام این مهم میـگردید و احیاناً با لحنی ملتسمانه با طرفهای روس مذاکره می نمود، مطمـئناً صفحات تاریخ به گونه ای دیـگر ورق می خورد . درست است که در معادلات سیاسی، گزینه های متعددی در اتخاذ تصمیـمات سیـاسی تأثیرگذار  می باشد، ولی بی گمان نوع برخورد و نوع گفـتار در مذاکـرات مهمـترین گزینه  به شـمار می رود.

 از دیگـر شاخـصه هـای روسـها در بر خـورد با حریفـان، رصـد کـردن مدقـقانه حریـف میباشد .

روسـها هیچگاه بی گدار به آب نمی زنـند، در منازعات و مشـاجرات به چشـمان حریف خیره می شـوند و تا

 

 

زمـانی که ترس را در چشـمان او احساس نکـنند، حمـله ور نمی گـردند. در ادبیـات فارسـی، پـندی پیامـبر گونه منـسوب به سـعدی شـاعر بـزرگ ایـرانیـست که می گوید:  

 «چو جنگاوری با کسی در ستیز                                        که از وی گزیرت بود یا گریز»

و این شعر به خودی خود تفسیر کامل استراتژی روسها در جنگهای فردی و گروهی است. روسها تا زمانی که ضعف را در حریف احساس نکنـند، در یورش پیـش دستی نمی کنـند . لذا کـسانی که به هر دلـیلی و در هر عرصه ای مجبور به رویارویی با روسـها گردیده و گریزی از مقـابله ندارند، باید اطمـینان داشته باشند که در صورت بروز کوچکـترین علامتی که حاکی از ترس آنها باشد، در مبارزه مغلـوب روسها خواهند گردید . شاید بهتر باشد که مطلب فوق را بدینـگونه توضیح داد که : روسها در رویارویی با حریف ، مرام گرگ را دارند  یعنی اولاً بصورت دسـته جمعی حمله می کنـند و ثانیاً آنقدر گرد حریف می چرخند و در چشمان او خیره می شوند، تا ترس را در دل او بیـندازند و تنها بعد از مشاهده ترس در حریف ، به او حمـله ور گردیده و بی هیچ ترحمی او را نابود می سازند.

  در این ارتـباط ضرب المثلی وجود دارد که میگوید، اگر با قفـقازها دعوا کردی خود را به زمین بینداز و اگر با روسـها دعوا کردی جداً از زمین خوردن اجتـناب کن و معنای این ضرب المثل  آن است که قفقازها وقتی حریف خود را افتـاده بر زمین ببینـند، دیگر به زدن او ادامه نمی دهـند، ولی روسـها در صورتی که حریــف زمین بخورد، با شدت بیـشتری و تا سر حد مرگ او را کتـک می زنند، ولی اگر حریف زمیـن نخورد و مقابل آنها ایستادگی کند، دیر یا زود آنها را از میدان به در خواهد کرد.

 

 

 البته ذکر این نکته اساسی بسیار لازم است که روسها اساساً اهل نزاع نیستند و در اکثـر مـوارد، نزاع آنـها به داد و فریاد و ناسـزا خاتمه می یابد و کار به زد و خورد نمی انجـامد، ولی این به هیچ وجه به این معنا نیـست  که زد و خورد در بین روسها وجود ندارد.

  در مناسبات بین المللی نیز، سیاستـمداران روس از همین شاخصـه فردی – اجتـماعی فوق الذکر متابـعت می کنند. پس بر سیاستمداران ماسـت که در مناسـبات با این کـشور، اصل اقتـدار مطلق را هیچگاه از نظر نرانند، چرا که به تجربه دریافته ام، که با روسها همیشه باید از موضع مقتدرانه و  برتر سخن گفت .

  • از دیگر شاخصه های روسها :

 باز هم تکرار می کـنم که روسها شاخـصه های مثبـت بسیاری دارند و مـسائل مندرج در این مقاله به هـیچ وجه نشـانه بدی و یا بدگـویی از این مـردم خارجـی دوسـت و مهربان نیـست. روسـها از ویژگـی های بسـیاری برخوردارند که صراحت کلام، یک رویی، عدم آلودگی به تعارفات دست و پاگیر و ریاکارانه، ضریب هوشی بالا،  میل به مطالعه و بسیاری دیگر از آن جمله اند ضـمن اینکه در اکثر موارد فوق الذکر ، زنها گوی سبقت را از مردان ربوده اند .

زنهای روس در قیاس با مردان، از همت، پشـتکار و صـداقت بیشـتری برخوردارند و پر بیراه نگفته ایم اگر بگویـیم که 70% چرخـهای روسیه به دست پرتوان زنان این کشور می چرخد.

زنان روسیه در تمام عرصه های اجتماعی، اقتصادی،  صنعتی، بازرگانی  و فرهنگی حضـور پررنگ و فـعال داشته و از هر گونـه احساسـات ناسیونالیستی در برخورد با خارجـیان به شـرطی که از طـبقه بی آزار و

متشخـص باشـند، بدورند. در زندگی مشترک شرایط شوهر را به خوبی درک می کننـد و خیلی سـریع خود را با درآمد شـوهر سازگار می سـازند. در انتـخاب همـسر به هیچ وجه اسیر شکل ظاهری و قیافه مرد نیستند و دراین رابطه مثلی دارند که می گویند : مرد اگر فقط یک درجه از میمون زیباتر باشد، زیباترین موجـود عالم اسـت . زنان روس هیـچگاه شکـل ظاهـری مـردان را مورد تمـسخر قرار نمی دهند و بر خصایل مـردانه ارزش زیادی قائلـند. البته نسـل جدید در روسـیه، نسلی کاملاً متفاوت با نسلهای پیشین است، ولی به هر حال مطالب مذکور در رابطه با نـسل جدید نیز تا حدود زیادی صـادق است.

از لحاظ میل به رشوه گیری طبق آخرین برآوردها، زنان روس دهـها برابر از مـردان روس بهترند و کمـتر از آقایان تن به رشوه گیری می دهند.

 پیرامون ریشه دار بودن رشوه در روسیه، روایت است که فقط در یک مورد اشک پطر دیده شد و آن زمانی بود که علی رغم تلاش زیاد، دریافت که با رشوه گیـری نمی توانـد مـبارزه کنـد چرا که نزدیکترین کسانش رشوه دریافت می کردند.

 اگر از روسها بپرسید که بدترین شاخصه جامعه شما چیست، خواهند گفت : سه چیز که عبارتند از: رشوه، الکل و عدم احساس مسئولیت نسبت به اموال دولتی .

 البته منظور از عدم احساس مسئولیت نسبت به اموال دولت، بردن اموال دولتی توسط کارگزاران، کارمـندان،کارگران و غیره به هر شـکل و طریق ممکن می باشد، نظام کمونیستی طی 70 سال حکومت خود، بدتـرین مکافـات و شکنـجه ها را در این گونه موارد بر ضد خاطیان  اعمال می کرد ولی به هر حال نتوانـست در زدودن این شاخصه، توفیق چندانی حاصل نماید همچنان که پطر با تمام اقتدارش نتوانست رشوه را ریشه کن کند.

 میل به سرقت اموال دولتی تا بدانجا جدی اسـت، که من باب مثـال یکی از مـراکز استخراج طلای روسیه به منظور جلوگیری از بیرون برده شدن خرده های طلا ، درب خروجی مجموعه را به ایمن ترین تکنولوژی وقت مجهز نمود . این تجهیزات به کوچکترین قطـعه فلز واکنـش نشـان می داد و آژیر می کشـید. پس از مـدتی

رؤسای کارخانه با کمال نا باوری دریافتند که علی رغـم تلاشـهای به عمـل آمـده مقـدار قابل توجهی طلا از کارخانه بیرون رفته است. ناچار جاسوسانی را با لباس کارگـری در بیـن کارگران گماشته و به زودی دریافتند که کارگران در زیر خاک محوطه کارخانه ، تیر کمانهای لاستیکی که قاعده آن از جنس چوب و به شکل عدد هفت می باشد مخفی کرده و در هر فرصـت مـمکن، قطـعات طـلا را توسـط آنها به بیرون از محوطه پرتاب می کنند و بعد در فرصتی مناسب و پس از وقت کاری با کمک اعضای خانواده آنها را جمع آوری می نمایند.

  مسئله رشوه و نیز عدم صداقت کاری یکی از غول آسـاترین دشـمنان کشور روسیه بوده و هست . شما اگر راه رشوه دادن را مطابق با عرف حاکم بر این کشور بیاموزید، در هیچ ارگان و اداره ای به مشـکل بر نخـواهیـد خورد و پیـچیده تریـن امـور اداری را، علی رغـم  اینکه

روسیه از لحاظ پیچیدگی بروکـراسی مقـام دوم جهـان را داراست، در اسرع وقت به انجام خواهید رساند، ولی اگر نخواهید رشوه بدهید باید قبل از پرداختن به پروسه های اداری و کشوری الزاماً یک جفت کفش آهنی برای خود تهیه نمایید .

 آلودگی به رشوه سـبب گردیده که تمام قابلیتها و استعدادهای پلیـس روسـیه، مخصوصـاً پلیـس راهنـمایی و راننـدگی ، خدشه دار گردد . پلیـس روسیه بطـور ذاتی، از هوشمندی و ویژگیهای بالایی برخوردار است، ولی متاسفانه دریافت رشوه تمامی خصایل شایـسته او را تحت الشعاع قرار داده ، ضمن اینکه این مطلب در مورد اکثر قریب به اتفاق کارمندان و خدمتگزاران به دولت، قابل تعمیم می باشد.

از دیگر معضلات وحشتناک روسها، میل بیمارگونه مردان روس به شرب الکل می باشد. در رابطه با نوشیدن الکل لطیفه های متعددی در  افواه مردم این کشور جاریـست، الکل و یا به عبارت دیگر وتکای روسی بخش لاینفک فرهنگ روس تلقی می گردد و در بین تمامی اقشار جامعه، اسـتفاده از آن عمومیت دارد و تنها مختـص طبقات خاصی نیسـت. پطر کـبیر نه تـنها در سازندگی، که در نوشیدن الکل نیز کبیر بود . بسیاری از مورخین، از او  به عنوان مردی دائم الخمر در تاریخ  یاد کرده اند و این در حالیست که  حتی در عصـر حاضـر شخـص والا مقامی چون رئیس جمهور اسبق روسیه ، بوریس یلتسین نیز در نوشیدن الکل جانب احتیـاط را رعایت نمی نمود و وقت و بی وقت حتی در مجامع  و محافل بین المللی وتکا می نوشید . البته این صحـیح نیـست که بگوییم

تمـامی روسـها به این معـضل گرفتـارند، ولی واقعیـت این است که میزان مصرف الکل در روسیه، از حد معمول در کشورهای اروپایی دیگر بسیـار بالاتر است و به جرأت می توان گفت : که روسـیه در مصرف الکل مقام اول جهان را داراست.

رشوه و الکل همانقـدر که برای روسها خوشـایند اسـت به همـان اندازه برای کشـور روسیـه خطرناک و مرگ آفرین می باشـد.گنـادیی مالـکین نویسنده معاصر روس  می گوید :

 « چیزی که به یک روس خوشایند می آید برای روسیه مرگ آفرین است »

و شاید گفته او بی ارتباط با مطالب فوق الذکر نباشد.بعضی اوقات با خود می اندیشم که چرخهای کشوری به پهناوری  و عظمت روسـیه که از لحاظ وسعت تقریبا یک ششم کره زمـین را فرا گرفته و این همه ثروت طبیعی را در قلب خود جای داده است، چگونه می چرخد و با وجودی که رشـوه و الـکل در این کشور بیداد می کند، چگونه روی پای خود ایستاده است.

 کریستوفر منیخ ( ژنرال برجسته آلمانی در ارتش پطر ) در این رابطه می گوید :

« الویت روسیه نسبت به دیگر دول در این است که مستقیماً به دست خدا اداره می گردد چون در غیر این صورت نمی توان فهمید که چگونه این کشور توانسته روی پا بایستد »

عبارت فوق نمایانگر عمق شناخت این ژنرال آلمانی که بخش بزرگی از زندگی خود را در خدمت به پطر کبیر و بین روسها گذراند، می باشد.

  در تعاملات اقتـصادی – تجاری ، یگانـه اصل روسـها درآمد هر چه بیشـتر می باشد و از شرایط موجـود در پروسه ی تجارت، حداکثر بهره را می برند و به تنها چیزی که نمی اندیشند موقعیت و وضعیت طرف معامله می باشـد و در معاملات تجـاری به هیچ وجه احسـاسـات و عواطف را لحاظ نمی کنند. در بین قـشر تجار، شـعاری است که می گوید « بیزینـس ، بیزینس است» این بدان معنی است که « کار ،کار اسـت » و اگر مثـلاً شـما نیاز به کالـایی دارید که تاجـر آن دوسـت شـما می باشـد، اگر از او خواهـش کنـید که با شـما بدلیل شرایط حاد و نامساعدی که برایتـان پیش آمده مدارا کند ، او تا آنجـایی که بتواند و تحـمل شما اجازه بدهـد، بر قیـمت کالای خود می افزاید و اگر احـیاناً شما گله مند گردید در پاسخ می گوید « دوست عزیز بیزینس ، بیزینس است» در حقیقت او اطمینان دارد که با ادای این عبارت، شما را قانع و مجـاب ساخته است،  چرا که خود او در شرایط  معکوس به هیچ وجه انتظـار ترحم و مماشات از طرف شما را ندارد. در واقع این یکی از ویژگیهای روسـهاست که:

« عواطف و روابط را در پروسه های کاری لحاظ نمی کنند.»

 در مباحـث مربوط به سرمایه گذاری، طبـق آمار، روسها زمانی اقدام به سرمایه گذاری در یک پروژه خاص می کنـند که اطمـینان یابند، حداقل 150% سود خالـص، بازگشـت سرمایه آنها خواهد بود. این مطلب را در راسـتای تحقـیقاتی می گویم که چنـدی پیش به درخواست یکی از ارگـانهای علمی صنـعتی دولتـی پیرامون« جذب سرمایه گذارهای روس» انجام دادم.

 به عقیده یک سـرمایه گذار روس، هر یکـصد دلار باید در بدتـرین شـرایط ، حداقل دویسـت و پنـجاه دلار بازگشـت سرمایه داشـته باشد. زیاده خواهی روسها در معاملات تجاری و سیاسی، مسئله ایست که با مطالعه تاریخ روابط کشـورمان با همسایه شـمالی  بخوبی قابل لمـس است. در این باب حـکایـات فـراوانـی در تاریخ پرفراز و نشیب کشورمان ثبت است.

  از آنجایی که موضوع مقالـه حاضر تاریخی نیـست لذا بدون آنکه قصد آنالیز روابط دو کشور در میان باشد، بطور خلاصه فقط به یک مورد از موارد متعدد موجود اشاره می گردد.

  در سال 1664 میلادی، در عصر حکومت شاه عـباس دوم صفوی دو سفـیر از جانـب تزار روسیـه به منظور ایجاد روابط دوستانه به دربار ایران اعزام گردیدند.

  سفرای مذکور در غالـب یک هیأت بزرگ هشـتصد نفری به اصفهان آمدند و از طرف تزار، پیشکشی معادل پنج هـزار تومان که در آن زمان ثروت هنگفتی محسوب می گردید به پادشاه صفوی هدیه کردند و در مقابل

از پادشـاه خواهش کردند که ایشـان را از معافیـت گمـرکی برخـوردار سـازد و شـاه صـفوی نیز بدون انجـام تحقیقات لازم پیرامون مقاصد  این هیأت پر تعداد، خواستۀ ایشان را اجابت نمود.

 مطمئناً هر کس که با طریقـه عملکرد دیپلماتیـکی روس آشـنا باشد، از خود می پرسـد که چـگونه روسـها چنین ناپرهـیزی بزرگی مرتکب گردیـده و چنین هدیه هنگفـتی به دربار ایران پیـشکـش کرده اند، چرا که روسها به قول معروف ، فاتحۀ مجانی برای پدر خود نیز نمی خوانند.

  بزودی جاسـوسـان شاه خبر آوردند که هیأت 800 نفری روس، کنگر خورده و در اصفهان لنگر انداخته اند

و تا به حال با  حداکثر استفاده از مزایای معافیت گمرکی ،80 هزار تومان پوست خز و سمور به اصفهانی های بینوا فروخته اند در صورتی که با توجه به عدم پرداخـت هزینه های گمرکی ، پوستها می بایست به بهایی به مراتب ارزانتر فروخته می شد. هیأت روس، علاوه بر سوء استفاده های مالی در زمینۀ جاسوسی نیز اقداماتی صورت داد که به هیچ وجه برای مسئولین شهر اصفهان خوشایند نبود.

  آنقدر اخبار از این دست به شاه مخابره گردید که در نهایت او را به روسـها بدبین سـاخت لذا پس از مـدتی، از جانب شاه به روسـها اخطار داده شـد که در اسـرع وقت ایـران را ترک گوینـد. تزار روسیه که رفتـار شاه را توهیـنی بزرگ به خود تلقی کرده بود ،بسیار خشمگین گردید و منتظر فرصتی مناسب برای انتقام و ضربه زدن به ایران ماند اما به واسطه ی اقتدار شاه عباس دوم، تا زمانی که  او زنده بود نتوانست کاری صورت دهد ولی به محض در گذشت شاه مذکور و همزمان با جلوس شاه سلیـمان صفوی، تزار آلکسی،

قزاقهای وحشی را تحریک نمود تا به ایران حمله ور شوند و چنـین بود که 6 هزار قزاق در چهـار کشـتی بزرگ که هر کـدام مجـهز به دو توپ جـنگی بود به سـر کردگی « استینکا رازین » به سواحـل ایران هجوم آورده و در ساحل گیلان پیاده شدنـد . قزاقها در این حمـله شهر رشـت را بکـلی مورد غـارت و چپاول قرارداده و عده زیادی از هموطنان شـمالی را مقـتول و مجروح ساختند و با غنایم فراوان مراجعت کردند. هر چند که بعدها رازین در مسکو اعدام گردید ولی به هر حال اعدام او خسارات وارده بر ایران را جبران نمی ساخت.

  بنگرید که یک هدیه 5 هزار تومانی، بر اثر  حسن ظن و عدم آگاهی پادشاه وقت ایران، چگونه بر ملت ایران گران آمد و چگونه روسها دهـها برابر آن را باز پـس گرفتـه و یکی از آبادترین شـهرهـای ایـران را تحت غارت و چپـاول قرار دادند.

 شاه وقت ایران اگر به روحیات روسها آشنـایی کامل می داشت، می بایست هم آن 5 هزار تومان را بگیرد و هم نیمی از کالاهایـشان را و اجازه فروش نیمی دیگر را نیز به شرطی صادر می نمود که هزینه گمرک آن بطور کامل پرداخته گردد و آنقدر به آنها مالیات می بست که بزودی نقدینگیشان به انتها رسیده و در آنصورت خود آنها با میـل و رضای باطنی ایران را ترک می کردند و نیـازی به اخراج آنان نمی بود و این همه عواقب وحشتناک نیز بدنبال نمی داشت.

به یاد دارم که زمانی مسئولیت  سرپرستی یک هـیأت 18 نفری ایرانی در مسکو را به من داده بودند . یکی از کارهای معمول هیأتهای اعزامی از ایران این است که سرپرست هیأت می بایست در راستای فعالیت هیأت مذکـور با سـازمانـها ، ارگـانـها و نـهادهـای ذیربط روس ارتـباط برقرار نموده و جلسات مذاکرات ، جهت

همکاریـهای احتمالی  آتی بین دو طرف را مترتب سازد .یکی از ارگانهایی که مورد علاقۀ طرف ایرانی جهت مذاکرات همـکاری بود، کارخـانه ای بود که رئیس آن در ابتدا از پیشنهاد برقراری جلسۀ ملاقات فی مابین،

اسـتقبال نمود ولی وقتی تعـداد آنها را دریافـت ، با تعجب گفـت ، مگر هـیأًت 18 نـفری هم می شـود؟ ما حداکـثر 5 نفر از اصلی تریـنهای آنها را می توانـیم پذیرا باشـیم . خلاصـه با زحمت زیاد و گفتگوی طولانی موفق شدم، رضایت او را مبـنی بر پذیرش تمـامی اعضـای هیأت مذکور اخذ نمایم. بنگرید که چگونه برای ایرانـیها هیأت 800 نـفری قابل پذیرایی اسـت ولی برای روسـها 18 نفر آنقـدر زیاد است که می گویند مگر هیأت 18 نفری هم می شـود . و این در حالی است که درایت تجاری – اقتصادی – سیاسی ایجاب می کند که نه تنها می بایـست تمامی اعـضای هیأت را پذیرفـت بلکه ایشان را عمیقاً مورد احترام و پذیرایی قرار داد تا بدین طریق ذهنـیت مثبتی از ملـاقات مذکـور در ذهن طرف مقـابل ایجاد گردد .یکی از دلایل برخـورد و عمـلکرد ضـعیف رؤسای کارخانجات و نهادهای صنعتی – تجاری در مناسبات بین المللی، دوری از دنیای تجارت طی 70 سال حکـومت کمونـیزم و دشمنی این نظـام با جهـان کاپیـتالیستی می باشـد ولی اکـنون که قریـب به 2 دهه از اسـتقرار مجدد نظام سرمـایه داری در روسیه می گذرد، انتظار می رود که روسها در پروسه های تجاری منطقی تر و کارشناسانه تر برخورد نمایند. بارها شاهـد بوده ام، در مواقـعی که مـیزبان طرف ایرانی بوده است ،در پروسۀ پذیـرایی از طرفهای روس، ایرانیان جانب اعتدال را نگاه نداشته و در میهمان نوازی به قول ما ایرانیها سنگ تمام گذاشته انددر طول تاریخ ، خصـلت میهـمان نوازی، یکی از خصایل شایستۀ ایرانیان بوده و هست و به هیچ وجه قصد انتقاد از این ویژگی زیبا و مردم پسند در میان نیست، اما از سوی دیگر نمی بایست فراموش نمود که احترام و پذیرایی بیش از حد در تعاملـات سـیاسی اقتـصادی با روسها، آنچنان که تجربه نشان داده است، در اکثر

موارد نتیجۀ معکوس به همراه داشته است . این عادت روسـهاست که در چنـین مواردی، نسبت به طرف مقابل ظنین گردیده و احساس می کنند که طرف مقـابل یا قـصـد فریب آنها را دارد و یا در آن مورد خـاص ، آنقـدر به آنها نیـازمند است که می توانند براحتی هر گونه شـرایطی را بر او  تحمـیل نماینـد و مـن خود در جریان پروسه های کاری به کرات با این مـسئله برخورد داشـته ام، لذا عقل سلـیم حکم می کنـد که حداقل در مورد روسها، پذیرایی در جلـسات را حداکثر به چای و شیرینـی محـدود سـاخت و از اهدای هدایای گرانبها جداً خودداری نمود .

پذیرایی های آنچنانی و هدایای آنچنانی تر در واقع شرایط قرارداد را به ضرر طرف ایرانی ، سخت تر و حادتر می گرداند  و نباید این نکتۀ اساسـی را از نـظر دور راند که تعارفات گرم که از شاخصه های فرهنگی مردم ما تلقی می گرددو ما آنرا ادای احترام و نزاکت می نامیم در نزد روسها ، تملق و مداهنه تعبیر گردیده و نتایجی عکس را بدنبال خواهد داشت .

متأسفانه در جلسـات بین طرفهای ایرانی و طرفـهای روس ، عبارت « بهتر است برویم سر اصل مطلب » را معمولاً روسها ادا می کنند و این بدان سبب است که تعارفات مقدماتی و بعضاً طولانی در فرهنگ ما ایرانیان حک گردیده  و جزء لاینفک تعاملـات ماسـت ولی در فرهـنگ روس، بـطور کامـل، عاری از معناست، لذا اجـتناب از تعارفات، لبخندهای متواضـعانه بیش از حد، پذیرایی های پرهزینه و حتی بلند شدن در مقابل روسها به منظور ادای احترام و غیره ، مطمئناً نتایج مثبت تر و دلخواه تری را برای طرف ایرانی به دنبال خواهد داشت .

بـیاد دارم که روزی در یـکی از جلـسات بسـیار مهـم در مـسکو، از یکی از اعـضاء هـیأت ایـرانی که یکی از دیـپلماتهای ورزیده کشورمان بود، رفتاری دیدم که در دل او را تحسین نمودم و به شخصیتش آفرین گفتم.در آن روز وقتی که به محل جلسه ملـاقات که در دفتر رئیـس یکی از کارخانجات مهم روسیه بود، رسیدیم، منـشی آقای رئیس، ما را به اتاق جلـسه راهنمایی نمود و خواهش کرد که در آنجا  منتظر رئیس مربوطه باشـیم، ما هـمه گرد یک مـیز بزرگ درون جایـگاهایـمان قرار گرفتـیم ولی دیپلمـات مـذکور از نشـستن خودداری کـرده و خود را در کـنار پنجره سـرگرم تماشـای منظرۀ خـیابان  نشان می داد و تا لحظه ای که رئیـس و معاونیـن مربوطۀ او نـیامدند در جای خود قرار نگرفت و وقتی در پایان جلسه علت رفتار او را جویا شدم  گفت : اگر می نشـستم ، هنگام ورود  طرف روس یا می بایـست به همان حالت نشسته باقی بمانم که دور از ادب و نزاکت ایرانی بود و یا مقابل او بایستم که مغایر با غرور ملی من می بود.

وقار و جدیت در رفتار از اصول اساسی جلسات با روسها می باشد   البته ذکر این نکته الزامیـست که روسـها فی حد ذاته مردمانی بذله گو و شـوخ طبع می باشـند و مزاح را دوست دارند ولی در جلـسات رسمی، تنها کسـانی می توانند از شوخ طبعی روسها به نفع خود بهره گیرند که اولاً به زبان روسـی تسلط کامل داشـته و ثانیاً به تمامی نکات ریز و درشت فرهنگی آنها واقف باشند چرا که مقوله بذله گـویی و شوخ طبعی و خودمانی نمودن جو جلـسات، تنها زمـانی می توانـد مفـید باشـد که بطور کـامل در راسـتای سلایق و علایق ملی – فرهـنگی روسـها باشـد و در غیر این صورت می تواند نتایج زیانـبار و غیر مـترقبه ای به بار آورد، لذا کسانی که فاقد شرایط یاد شده می باشند، شرط احتیاط آن است که از هر گونه تلاش در جهت خودمانی کردن جلسه جداً پرهیز نمایند.

یکی از رفتارهایی که در فرهنگ ایرانی، ابراز صمیمیت تلقی می گردد همانا دست زدن به کمر، شانه و یا بازوی مخاطب، به نیت خودمانی شدن است که در فرهنگ روس عملی بسیار غیر منتظره و بی ادبانه محسوب گردیده و ممکن است واکنش بسیار سرد طرف روس را به همراه داشته باشد .

 به عنوان مثال در ایران به کرات شاهد بوده ام که در اماکن عمومی کودکان خردسال و شیرین مورد نوازش دیگران قرار می گیرند و در پایان مورد قدردانی والدین کودک نیز قرار می گیرد ولی انجام این عمل در روسیه فقط به شرطی پذیرفتنی است که از دست زدن به کودک جداً خودداری گردیده و به لبخند زدن از راه دور بسنده گردد .

بارها شاهد بوده ام که در جلسات و بازدیدها، طرف ایرانی به منظور ایجاد ارتباط صمیمانه، در هنگام سلام و احوالپرسی و یا خداحافظی به شانه و یا کمر طرف روس دست زده است ولی نه تنها نتیجۀ مطلوب را بدست نیاورده بلکه با چهرۀ سرد و جدی شخص روس نیز مواجه گردیده است .

لذا به منظور حصول نتایج دلخواه در تعاملات با روسها، می بایست حتی المقدرو از دست زدن، شوخی کردن و بذله گویی اجتناب ورزید .

در باب بذله گویی و تلاش جهت خودمانی شدن فوری با طرف روس یکی از دوسـتان مترجم، تعریف می کرد که روزی در یکی از جلسات که در مسکو برگزار شده بود، رئیس هیأت ایرانی با اصـرار از من خواسـت که در طول جلسه ، الزاماً ، حرفهای او کلمه به کلمه برای طرف روس ترجمه شود و این در شرایطی بود که رئیس روس ، فردی بسیار عبوس و جدی به نظر می رسید .

 فرد ایرانی برای تعدیل جو جلـسه و به منـظور خودمانی  شـدن با طرف روس پس از ادای عـباراتی از قبیل « با ما به از این باش که با خلق جهانی » و یا «در همین جلسۀ اول به دل ما نشستی» و جمـلاتی از این دسـت گفت : به او بگو « می خوامـت » و من هم به دلـیل اصرار خود او، معادل دقیق گفته او را ترجمه کردم، که به یکبار شخص روس ناراحت شده و  با رنجش بسیار از من خواست که به او بگویم :  اولاً موضوع جلسۀ ما ، موضوع دیگریـست و این جا، به هیچ وجه جای این گونه سخنها نیـست . ثانیاً اشـتباه گرفته اید و من اهل این حرفها نیستم و اگر دنبال این موارد هستید به جاهای دیگر مراجعه کنید.

 آن عده از عـزیزانی که با زبـان روس آشنـایی دارند، می دانند که معـادل عبارت « می خوامـت » در زبـان روسی ( یاخاچو  تی بیا ) می باشد که مضمونی غیر اخلاقی دارد.

 البته متـرجم با تلاش زیاد بالاخـره طـرف روس را قانـع کرده بود که برداشتش اشتباه بوده و منظور طرف ایرانی ابراز ارادت بوده و بس، ولی به هر حال جو جلـسه با ادای یک مزاح کوچک و بی موقع، دیگر به حالت

منطقی  اولیه بازنگشته بود .

 در مورد دیگر و در جلـسه ای دیگر، طرف ایرانی از طرف روس حال همسر و کودکان او را جویا شده بود ، به این شکل که « حال خانم بچه ها خوبه انشاالله ؟» و او هم مصـراً خواسـته بود تا گوینده نحوۀ آشنایی و ارتباط خود را با همـسر او بیان کند و باز هم مترجم بخـت برگشته با سخـتی توانسته بود طرف روس را متقـاعد کند که ادای اینـگونه عبارات در فرهنگ ایرانی رایج است ولی به هر حال فهم این مسئله برای فرد روس دشـوار بوده که چطور می شود شخـصی را برای اولین بار دید و سـراغ همـسر و کودکان او را گرفـت.

موارد بالا، مثالـهایی سـاده و ابـتدایی می باشند که بیشتر به جهت انبساط خاطر خوانندگان مطرح گردید ولی به هر حال مسائلی است که اتفاق افتاده و موارد مـتعددی با ساختاری پیچیده تر و ظریف تر نیز تجربه گردیده که درج آنها موجبات اطالۀ کلام را فراهم آورده و ممکن است از حوصله این مقاله خارج باشد.

حکایت مذکور در عین سادگی بخـوبی روشـن می سـازد، مادام که با نوع لودگی روسـها آشـنایی نداشـته باشیم ، احتیاط واجب بر آنست که از مزاح و شوخی در جلسات جداً اجتناب نمائیم.

ضمن اینکه عکس العمل روسها در بسـیار ی از موارد، مطلقاً غیر قابل پیش بینی است و بسیاری از پروسه های گفتـاری- رفتاری که با نیـاتی خیر انجام می گـیرد می تواند موجـب عکس العـملی بسیار غیر مترقبه از جانب روسها گردد.

گفتۀ " بردیایف " فیلسوف قرن 19 روسیه شاهدی است بر این مدعا که :

« ملت روس ، ملتی است دارای ابعاد بسیار گسترده و مجمـوعه ای کامل از تناقضات . نسبت به

 آنها می توان هم دلسـرد شد و هم دلگرم .عکس المعل رفتـاری این ملت همیشه غیر منتظره و غیر قابل پیش بینی است .آنها استعداد عجیبی به عاشق کردن و نیز متنفر کردن دیگران نسبت به خود دارند. »

گفته هایی از این دست، در عین حال بیـانگر این حقـیقت است که روسها از بیان ضعفهای اجتماعی خود ابایی ندارند.

 اذعان به ضعف، ویژگی بسـیار مثـبت و پررنگی است مشـروط بر اینکه با تلاش، جهت رفع آن نقیـصه توأم باشـد.به هر حال روسـیه کشوریـست که ساختار اقتـصادی – اجتـماعـی و سیـاسـی آن ایجاب می کند که اصلاحاتی اساسـی در آن صـورت پذیرد هرچـند که اسکار وایلد زمانی گفته بود «در روسیه هیچ چیز غیر ممکنی وجود ندارد ، غیر از اصلاحات» ولی جملاتی از این دست نباید سبب شود که روسها دست روی دسـت گذارده و در جهـت اصلـاحات هـیچ اقدامی صـورت ندهـند.درست است که رفع نواقـص موجود، کوشـشی بزرگ و جـدی می طلبد ولی به هر حال در صورت اعمال جدیت مکفی لازم، تحقق یافتنی است و اگر تا کنون اصلـاحات لازم و بنـیادین در این کشور صـورت نـپذیرفته، بخاطر عدم وجود تـلاش لـازم و اعمال جدیت در پروسه های اصـلاحاتی بوده است. هر از گاهـی قانونگزاران روسیه، در جهت اصلاحات، قوانینی  جدید به قوانین موجود می افزایند ولی بزودی و تنها پس از چند هـفته، اجرای این قوانین بدست فراموشی سپرده می شود و هیچگونه جدیت مسـتمری در اجـرای به موقع قوانـین یاد شده از سـوی دسـت اندرکاران و مجریان اعمال نمی گردد و شاید به همین سبـب است که «فئـودورتـیوتچف» شاعر و منتقد بزرگ قرن 19 روسـیه در ارتـباط با سـرزمـین مادری و علی رغم عشق بی حدی که به میهن خود داشت، با تلخی می گوید:

« در روسیه هیچ چیز جدیی وجود ندارد الا خود روسیه  »

و من هیچگاه عبارتی گویاتر، زیباتر و حقیقی تر از این پیرامون روسیه نشنیده ام .

 در جمله فوق الذکر ،شـاعر بزرگ روس، درغالـب یک کلام کوتـاه ولی پر مـغز ، ماهیت وجودی و حقیقی کشور خود را به زیبایی به تصویر کشیده است .

 در پایان شـایان ذکر اسـت که بررسـی و انعـکاس همه جانـبه و تمام عیار روسـیه و فرهنگ مرتبط با این کشور پر توان و پهناور، نیازمند تحقیـقات عمیق، اصـولی و گسترده می باشد و فقط در فضایی باز و بدور از محدودیت زمانی و با بهره گیـری از منابع متنوع و غنی میسر می گردد. لذا مقاله حاضر که بر سبیل اجمال نگاشتـه گردیده، تنها می تواند بازتابی بسـیار کلی از فرهنـگ مذکور تـلقی گـردد با این امید که بتواند در کلیۀ شئون اقتصادی، تجاری و سیاسی مورد استفاده خواننده  قرارگیرد. (انشاالله)

                                                                       حمید رضا متقی

 

« روسیه کشوری است که در باره اش هرچه بگویی حقیقت است حتی اگر گفته ات غیر حقیقی باشد »

                                                     «ویل روجرز»

 
    
لیست موضوعات
تمامی حقوق مادی و معنوی این وب سایت نزد موسسه رایزنی و سلوک آموزش نوا محفوظ می باشد.
طراحی سایت و میزبانی وب : ایران طراح